نفس‌های سردشت بوی طرد می‌دهد

25 12 2016

2016-12-25_362_kordestan-dolatooگذر از هشت روستای مرزی در شهرستان سردشت علی مهرگان[۱] :
مقدمۀ پداگوژی: متنی که در ادامه می‌خوانید، روایت‌های علی مهرگان، یکی از اعضای تیم آموزش اردوی جهادی سردشت است که توسط کانون خدمت‌رسانی به مستضعفین دانشگاه تهران در شهریور ۱۳۹۴ در روستاهای بخش وزینۀ شهرستان سردشت آذربایجان غربی برگزار شد. روایت‌ها بازنمایی تلفیقی از طرد جغرافیایی، قومی، مذهبی، زبانی، و آموزشی مرزنشینان است.


نفس‌های سردشت بوی طرد می‌دهد

منطقۀ سردشت؛ بعد از انقلاب نامش همواره با درگیری گره خورده است. چه درگیری گروه‌های مخالف نظام و جدایی‌طلب، چه جنگ ایران و عراق؛ که در این برهه این منطقه علاوه بر بروز درگیری‌های شدید، شهر سردشت مورد حملۀ وسیع شیمیایی قرار گرفت. در دوران پس از جنگ نیز منطقۀ عمومی سردشت به عنوان منطقه‌ای ناامن در اذهان باقی ماند. این سایۀ شوم که بر اسم منطقه افتاده است همچنان نیز برای این منطقه نسبت به افراد غیربومی بازدارندگی دارد.
شهرستان سردشت جنوبی‌ترین شهرستان استان آذربایجان غربی است. میانگین بارندگی در این شهرستان حدود ۹۵۰ میلی متر در سال است که به اندازۀ برخی از شهرهای ناحیۀ خزری است. به لطف بارندگی فراوان، این شهرستان مناطق جنگلی زیادی نیز دارد. از جمله این مناطق، جنگل معروف به جنگل آلواتان در شمال این شهرستان و بخش وزینه است. مرکز بخش وزینه، شهر میرآباد، با جمعیتی حدود ۵۰۰۰ نفر است. میرآباد واقع در منطقه‌ای جنگلی در میانۀ راه سردشت به پیرانشهر قرار دارد. شهر کوهستانی است و در غرب دره‌ای که مشرف بر رودخانۀ زاب کوچک است قرار دارد. زاب کوچک رودخانه‌ای دائمی است که می‌توان آن را از جاده سردشت به میرآباد در ته دره مشاهده کرد. خود رودخانه نیز در فصول بارش بسیار خروشان است.
این موانع طبیعی منطقه را به دو بخش غرب رودخانه زاب کوچک و شرق این رودخانه تقسیم کرده است. کوه‌های غرب رودخانه که تا مرز عراق و رسیدن به قله‌های جاسوسان و کوهستان قندیل ادامه دارد از پوشش گیاهی بیشتری نسبت به کوه‌های شرق رود برخوردارند. در روستاهای بخش غربی رودخانه، همچون روستاهای آلواتان، ساوان، داودآباد، مامکاوه و دولتو؛ قاچاق کالا و کولبری میان مردم شایع‌تر است. در این روستاها درصد قابل‌توجهی از بناها دارای اسکلت آهنی و ساختمانی نسبتاً مناسب است. به گفتۀ افراد محلی دلیل وجود این سبک ساختمان‌ها در روستاهای نزدیک مرز، استقراض مردم از آنسوی مرزها بود. یکی از عوامل نارضایتی در میان مردم، مخصوصاً مردم نزدیک مرز، مقایسۀ زندگی با کردستان آنسوی مرز است، آنان معتقدند که در آنسوی مرزها مردمانی با شرایط نسبی آن‌ها زندگی بسیار بهتری داشته و از رفاه بیشتری برخوردارند.
دورافتاده‌ترین روستای بخش غربی روستای دولتو است. معنای لغوی این روستا به کردی «ته دره» است. همانطور که از اسم روستا پیداست این روستا در قعر دره‌ای در آخرین نقطۀ مرزی ایران قرار دارد. روستا در نبردهای سال‌های ۹۰ و ۹۱ از تسلط پژاک خارج شده است. برای رفت و آمد به این روستا برای افراد غیرمحلی نیاز به مجوز عبور و مرور است. جادۀ قابل دسترس برای عموم که از میانۀ راه ساوان-داودآباد منشعب شده است، کیفیت پایینی داشته و ماشین‌های لندکروز نیز به سختی این جاده را طی می‌کنند. در میانۀ راه روستا جنگل زیبایی وجود دارد و منظرۀ روبرو در جاده، ارتفاعات کردستان عراق است. روستای شنی عراق نیز در مقاطعی از جاده در دل کوه‌های این کشور قابل مشاهده است. اهالی دولتو تا سالیانی قبل؛ بیش از ایران با آنسوی مرز ارتباط داشتند و ارتباطات خویشاوندی با برخی طایفه‌ها و روستاهای آنسوی مرز مانند روستای شنی پدید آورده‌اند. در روستای دولتو و به طور کلی تمامی روستاهای بخش غربی، تلویزیون ملی ایران آنتن نمی‌دهد و اهالی روستاها از طریق ماهواره به شبکه‌های کردی خارج از کشور دسترسی دارند. کار آموزشی در روستای دولتو شرایط خاصی می‌طلبد، بچه‌های روستا با غریبه‌ها دیرتر اخت می‌شوند و البته مشکل تفاوت زبانی، که تقریباً در همۀ روستاها تیم آموزش با آن روبرو بود. کودکان خردسال عمدتاً قادر به تکلم زبان فارسی نبودند و فارسی حرف‌زدن را همراه با خواندن و نوشتن و سایر دروس در مدرسه یاد می‌گرفتند. این روستا فاقد دبیرستان بوده و پسرها برای تحصیل در دبیرستان باید به روستای ساوان جدید می‌رفتند.
روستاهای داودآباد و مامکاوه در یک دره قرار داشته و داودآباد تقریباً مشرف بر مامکاوه است. روستای داودآباد روستایی طولی در کنارۀ جادۀ آسفالته به سمت سردشت است. این روستا بر سر راه قاچاقچیان (مخصوصاً مشروبات الکلی) قرار داشته و این افراد در حین عبور خود به فرهنگ مردم نیز تأثیر بسزایی گذاشته‌اند. برخی از کاروان‌های قاچاق، میان کودکان روستا سی‌دی‌های فیلم مستهجن پخش کرده (به گفتۀ خود کودکان) و تعداد قابل‌توجهی از کودکان تحت‌تأثیر آسیب‌های این فیلم‌ها بودند. بلوغ زودرس حدأقل در میان پسران شایع بود. طبق گفتۀ یکی از مقامات روستا بی‌بندوباری تا چندی قبل حتی در بطن خانواده‌ها نیز نفوذ کرده بود، که ظاهراً اکنون وضع، حدأقل در حیطۀ متأهلین بهتر شده بود. درگیری فکری میان پسران روستا برای برقراری ارتباط با جنس مخالف به چشم می‌خورد. فاصلۀ این روستا از طریق جاده آسفالته با شهر سردشت کمتر از پیمودن جادۀ خاکی تا آلواتان و سپس میرآباد زمان می‌برد.
روستای ساوان جدید که تقریباً مرکز روستاهای اطراف خود؛ مانند ساوان، دولتو، داودآباد، مامکاوه و مزرعه است، روستایی است با جمعیتی کمتر از ۱۰۰۰ نفر. از سمت میرآباد نرسیده به روستای داودآباد قرار دارد. روستا طولی است و در کنار جاده گسترش یافته است. این روستا جوی نسبتاً مذهبی دارد و دو مسجد را نیز در خود جای داده است. دبیرستان این روستا میزبان دانش‌آموزان تمامی روستاهای اطراف خود است. اما این دبیرستان استیجاری بوده و با اینکه زمینی برای ساخت دبیرستان در روستا وقف شده، بودجۀ ساخت آن تأمین نشده است. اهالی روستا با بیگانگان رابطۀ خوبی داشته و بچه‌ها نیز سریع با تیم آموزش هماهنگ شدند. ترک تحصیل دختران پس از دورۀ ابتدایی امری رایج در این روستا بود. اهالی، نبود معلم خانم و مختلط‌بودن کلاس‌ها و فحاشی و بداخلاقی معلمان مرد را دلیل ترک تحصیل دختران روستا می‌دانستند.
روستای آلواتان در نزدیکی شهر میرآباد قرار دارد. راه میان این روستا و میرآباد آسفالت است. جنگل آلواتان میان این روستا و شهر میرآباد جدایی افکنده است. روستای آلواتان جمعیتی حدود ۲۰۰۰ نفر دارد و بزرگ‌ترین روستای ناحیه است. برخلاف پیشبینی‌های تیم آموزش، کار در این روستا بسیار سخت بود. کنترل جمعیت زیاد و ناآرام دانش‌آموزان در این روستا بسیار سخت‌تر از روستاهای به مراتب محروم‌تر از این روستا بود.
روستاهای بخش شرقی رود زاب کوچک، از جمله روستاهای اشخل، نیزه، نیوژ و سوستان و… بودند. چند روستایی که نام برده شد توسط تیم آموزش پوشش داده شده و کار آموزشی در آن‌ها صورت گرفت. روستاهای شرقی عمدتاً به دلیل دورتربودن از مرز و وجود موانعی چون کوه‌ها و دره‌ها و رود زاب کوچک، و متعاقب آن عدم فراگیربودن قاچاق و کولبری، به طور چشمگیری محروم‌تر از روستاهای غربی بودند.
روستای اشخل روستایی بسیار محروم بود و از طرفی به دلیل جو عمومی که گفته می‌شد نسبت به نظام حاکم در کشور در این روستا وجود دارد، و تدابیر امنیتی، در ابتدا فعالیت آموزش در این روستا در هاله‌ای از ابهام بود. با ورود تیم آموزش به این روستا، برخلاف برآوردهای تیم، کودکان روستا با تیم آموزش همکاری زیادی کرده و دیدگاه تیم سریعاً نسبت به روستا تغییر کرد.
روستای سوستان (سفلی) در منتهی‌الیه شمال شرقی شهرستان سردشت قرار دارد و پشت کوه‌های احاطه‌کنندۀ این روستا، شهرستان پیرانشهر (و طبق نقشه روستای سوستان علیا) قرار دارد. برای رسیدن به سوستان باید از جنگل آلاوان که در کنار روستایی به همین نام قرار دارد گذر کرد. روستا کاملاً منزوی است و اصلاً مغازه‌ای در آن وجود ندارد. اهالی عمدتاً به کار کشاورزی و دامداری مشغولند و بیشتر تولیدات خود را مصرف می‌کنند. در این روستا نیز مانند روستای اشخل جو عمومی خوبی نسبت به حاکمیت کشور وجود نداشت و مشکل اولیۀ تیم آموزش نیز جلب اعتماد اهالی برای سپردن فرزندانشان به تیم آموزش بود. برای مکالمه در این روستا تیم عمدتاً به مشکل برمی‌خورد چراکه به جز نسل جوان تقریباً هیچ فردی در روستا فارسی را نه متوجه می‌شد و نه حرف می‌زد. درصد بالایی از اهالی روستا بعد از دوران ابتدایی اجازۀ ادامۀ تحصیل به فرزندان خود را نداده و آنان را در کار کشاورزی یا چوپانی به کمک می‌گرفتند.
روستای نیوژ بر ارتفاعی روبروی شهر میرآباد و در راه فرعی منتهی به روستای سوستان و بر سر راه رسیدن به این روستا قرار داشت. طبیعت این روستا میان روستاها به خصوص روستاهای بخش شرقی کم‌نظیر بود. نکتۀ خاصی از نظر آموزش میان بچه‌های روستا نبود و زندگی نیز در این روستا روالی عادی داشت. تیم هنر در طی اردو مدرسۀ این روستا را به زیبایی هرچه تمام‌تر رنگ‌آمیزی کرد. همچنین عمدۀ فعالیت تیم عمران نیز در این روستا متمرکز بود و آن‌ها برای ساخت مسیل برای روستا اقدام کردند.
روستای نیزه در میان قشری از کردها روستایی منفور است، رسانه‌های احزاب کرد مستقر در خارج از کشور، از مردمان آن با نام قوم خائن یاد می‌کنند. مردم این روستا به حاکمیت کشور علاقه‌مند بوده و افراد زیادی از این روستا در درگیری با گروه‌های مخالف نظام کشته شده‌اند. تیم آموزش در طی اردو ارتباط نسبتاً خوبی با کودکان روستا پیدا کرد. بچه‌های این روستا بسیار فعال و پرجنب و جوش بوده و کنترل آنان سر کلاس به مراتب سخت بود. از طرفی از نظر احساسی نیز به نظر حساس‌تر از روستاهای دیگر می‌آمدند و این تعامل با آن‌ها را در ابتدا سخت می‌کرد. عدم اطاعت از مربیان نیز از رفتارهایی بود که در برخی از کودکان این روستا مشاهده شد و به راحتی سخنی را قبول نمی‌کردند. تکلم فارسی کودکان روستا نسبت به بسیاری از روستاها وضعیت به مراتب بهتری داشت. مدرسۀ این روستا نیز از هنرنمایی گروه هنر بهره برد و به زیبایی رنگ‌آمیزی شد. کودکان این روستا در طی اردو ارتباط خوبی با مربیان ثابت اعزامی به روستا پیدا کردند.

[۱] دانشجوی دکتری علوم اقتصادی، دانشگاه مازندران
برگرفته از :«پداگوژی»
http://pedagogyreview.com/tard-sardasht/


کارها

Information

بیان دیدگاه